🔻 احزاب مدرن از کارزارهای اجتماعی شکل گرفتهاند
✍🏼 مهدی مقدری
🔻🔻🔻
مطالعات و پژوهشها درباره دموکراسی و احزاب سیاسی در دنیای معاصر نشانگر این است که احزاب باید ابتکارها و نوآوریهایشان را در بستر تعامل اجتماعی با نهادهای مدنی، جنبشهای شهروندی و در یک کلام با نیازهای جامعه خویش نزدیک کنند و تعامل بهتری با مردم داشته باشند.
احزاب سیاسی و شهروندان نقشهای مختلفی برای بازی در جامعه دارند، به این معنی که هر زمان که تصمیم به همکاری میگیرند، آنها باید تلاش کنند که نقشهای یکدیگر را افزایش دهند یا حداقل آنها را نادیده نگیرند. در فرهنگ تحزب ایران و البته خاورمیانه شاهدیم که احزاب صرفاً برای حضور در قدرت و فضای سیاسی کنشگری دارند، این در حالیست که کنشهای اجتماعی را فراموش کردهاند.
یکی از دلایل رویگردانی از احزاب سیاسی در دنیا همین موضوع بود که با آسیبشناسی این روند معیوب در دموکراسیهای پایدار، رویکرد تعامل با شهروندان و نهادهای مدنی و اجتماعی در دستور کار قرار گرفت و ارکان داخلی و یا نهادهای وابسته به احزاب برای کنشهای اجتماعی راهاندازی شد و به مشکلات و بحرانهای جامعه هدف نیز ورود کردند. در واقع، احزاب که نهادی برای ادغام اجتماعی و سیاسی به حساب میآیند باید برای این فرآیندها کنشهای جدید را الگوسازی کنند.
در فرهنگ معاصر کنشِ حزبی، شکلگیری کارزارها (کمپین) صرفِ انتخابات و فضای سیاسی نیست. امروزه، احزاب به دنبال راهاندازی کارزارها در حوزههای محیطزیستی، مدیریت بحران، مدیریت شهری و نظایر اینها هستند. بسیاری از احزاب معاصر از دل همین کارزارهای اجتماعی شکل گرفتند. تجربههای موجود نشان میدهد اگر احزاب به این سمت حرکت نکنند با کاهش حمایت شهروندان مواجه خواهند شد.
به عبارتی، احزاب سیاسی که بخشی از سرمایه اجتماعی نیز به شمار میروند باید در خدمت رویکردهای اجتماعی هم باشند.
سیاستمداران نه تنها باید برای گوش دادن به نگرانیهای شهروندان و برقراری ارتباط و گفتوگو با آنها وقت بگذارند، بلکه در بزنگاههایی چون بلایای طبیعی و حتی آسیبهای اجتماعی کوچک، اعضا و سمپاتهای حزبی را بسیج کنند و به کمک مردم بشتابند.
قدرت بسیجکنندگی احزاب سیاسی باعث میشود در چنین اتفاقهایی به کمک نهادهای امدادرسان و دولت بروند. این نقش جدید برای احزاب سیاسی در کشورهایی چون آلمان، فیلیپین، هند، نروژ، سوئد، رومانی، لهستان، استرالیا و … نتایج خوبی به همراه داشته است.
تقویت و گسترش پیوندها بین یک حزب سیاسی و شهروندان به احتمال زیاد باعث تنوع برنامههای حزب و پایگاه هواداری آن نیز خواهد شد، هرچند نباید این کنشها رنگ و بوی سیاسی به خود بگیرد و موجب سوتفاهم شود. همکاری احزاب در پیشبرد چنین برنامههایی برای توسعه اجتماعی و انسانی کشورها لازم است.
با توجه به اینکه بسیاری از احزاب سیاسی اعتماد شهروندان را از دست دادهاند، روابط این احزاب و شهروندان و به ویژه تودههای آسیبدیده در حال تحول است. احزاب قادرند برخی از روشهای کارکردی اجتماعی و مدنی را برای ایجاد ارتباطات نزدیکتر و سطح بالاتری از تعامل با شهروندان به کار گیرند که سوای از سپهر سیاسی و انتخاباتیِ محض باشد.
هفتهنامه صدا (شماره ٣٠، ٢٨ دی ٩٨)