تجارت فردا | سازمان ملل در سال ۲۰۱۵ اهدافی را تحت عنوان «اهداف توسعه پایدار» (Sustainable Development Goals) برای کشورهای جهان تبیین کرد. اهدافی که مقرر شد تا سال ۲۰۳۰ محقق شوند و مردم دنیا را از فقر، بیماری، نابرابری، مرگومیر کودکان و موارد از این دست گذر دهند.
سازمان ملل در سال ۲۰۱۵ اهدافی را تحت عنوان «اهداف توسعه پایدار» (Sustainable Development Goals) برای کشورهای جهان تبیین کرد. اهدافی که مقرر شد تا سال ۲۰۳۰ محقق شوند و مردم دنیا را از فقر، بیماری، نابرابری، مرگومیر کودکان و موارد از این دست گذر دهند. یکی از سوالاتی که امروز مطرح میشود این است که مسیری که جهان در آن قرار دارد تا چه حد میتواند تا سال ۲۰۳۰ اهداف توسعه پایدار را محقق کند و اینکه کشورهای جهان هر کدام چقدر تا بهشتی که سازمان ملل برای آنها متصور شده است فاصله دارند؟ برای پاسخ به این سوال، در ادامه، خلاصهای از گزارش موسسه بروکینگز درباره ارزیابیاش از اهداف توسعه پایدار را که در سپتامبر ۲۰۱۸ منتشر شده است، میخوانیم.
مقدمه
آیا اهداف توسعه پایدار (SDG) برای «مردم» (real people) معنا دارد؟ در سال ۲۰۱۵ تمامی کشورها در سازمان ملل توافق کردند که مجموعهای از اهداف بلندمدت اقتصادی، اجتماعی و محیطی تا سال ۲۰۳۰ محقق شود. هدف از این توافق که توسط یک محرک مرکزی هدایت میشود این بود که کسی از توسعه جهانی عقب نماند. اما سوال دیگری که مطرح میشود این است که آیا جهان در چنین مسیری قرار دارد؟ عواقب عدم تحقق آن چه خواهد بود؟ زندگی چه تعداد از افراد در خطر است؟ این گزارش با برآورد این نکته که با ادامه روند اخیر بسیاری از مردم از توسعه جا خواهند ماند به این پرسشها پاسخ میدهد.
شواهد فراوان حاکی از آن است که «روندها» میتوانند در طول زمان تغییر کنند. در واقع بخشی از انگیزه مطالعاتی این مقاله توسط تغییرات قابل توجه در روندها شکل گرفته است که این تغییرات در دوران اهداف توسعه هزاره (MDG) رخ داده و در سال ۲۰۱۵ پایان یافته است. در همین راستا، شاخصهای سلامت بیشترین شتاب قابل توجه را در رسیدن به پیشرفت در مقایسه با سرعت حرکت در دوران پیش از توسعه هزاره داشتند که منجر به حفظ زندگی ۳ /۳۰ میلیون نفر در مقایسه با مسیرهای قبلی شد. همچنین ثبت نام تحصیلی شتاب چشمگیری یافت که منجر به تحصیل حداقل ۷۴ میلیون کودک شد که در حال تحصیل مقطع ابتدایی هستند. اما الگوهای اهداف توسعه هزاره با توجه به نوع مساله متفاوت بودند چراکه شاخصهایی از قبیل سوءتغذیه، دسترسی به آب و دسترسی به بهداشت، سرعت ثابتتری در پیشرفت و شواهد کمتری از شتاب را نشان دادند.
این مقاله با چشماندازی به افق اهداف توسعه پایدار اشاره میکند که روند فعلی باید تغییر کند. با توجه به اینکه تنها ۱۲ سال به سال ۲۰۳۰ باقی مانده، زمان محدودی در جهت «خم شدن منحنی» به سمت موفقیتهای بیشتر در دسترس است. به طور خاص ما دو سوال اساسی را پاسخ میدهیم: ابتدا کدام مسائل در حال حاضر در مسیر ایجاد بیشترین و کمترین پیشرفت مرتبط با اهداف تعیینشده توسعه پایدار وجود دارد؟ دوم اینکه کدام کشورها با چالشهای جدیتری مواجه میشوند؟ چالشهای مطرحشده در سوال دوم از نظر فاصله داشتن با اهداف و سهم جمعیتی از جهان که از توسعه عقب ماندهاند بررسی میشود. در ارتباط با ماهیت جهانی اهداف توسعه پایدار، این سوالها در همه کشورها و در همه مراحل توسعه اقتصادی اعمال میشود.
لازم به ذکر است که ما روی اهدافی از توسعه پایدار تمرکز میکنیم که در سطح کشور قابل دسترس باشد و از نظر تعداد افرادی که پیشرفت میکنند قابل اندازهگیری باشد. این مقاله همچنین به بسیاری از اهداف مهم توسعه پایدار مبتنی بر نتایج جغرافیایی و محیطی مانند تغییرات آب و هوایی یا حفاظت از اقیانوس نمیپردازد.
ارزیابی ما در بخش مرگ و زندگی (مرگومیر کودکان، مرگومیر ناشی از بیماریهای غیرواگیردار) بر نیازهای اساسی تمرکز میکند که برای کیفیت مناسب و معقول زندگی (مثلاً تغذیه مناسب، دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت، برابری جنسیتی) ضروری است. همچنین بین اهداف تعیینشده در شرایط مطلق (به عنوان مثال ریشهکن کردن فقر شدید، خاتمه دادن به خشونت علیه زنان) و اهداف تعیینشده در شرایط نسبی که در آن هر جامعهای نیاز دارد نسبت به نقطه شروع خود پیشرفت کند تمایز قائل شدیم.
به طور کلی یافتههای ما نشان میدهد که اغلب کشورها در بسیاری از مسائل در حال پیشرفت هستند اما اهداف توسعه پایدار نیازمند پیشرفتهای سریعتری است که کسی از توسعه عقب نماند. ما در جهت پاسخ دادن به این سوال که اگر این روندهای اخیر ادامه یابد کدام مسائل با چالشهای بیشتری مواجه میشود دریافتیم که:
♦ جهان در مسیر رسیدن به حداقل نیمی از استاندارد اهداف توسعه پایدار در تنها پنج شاخص ارزیابی شده– مرگومیر کودکان، هپاتیت B، مالاریا، دسترسی به برق و فقر شدید قرار دارد، در حالی که به کمتر از نیمی از اهداف خود در ۱۸ شاخص دست یافته است و در دو شاخص آلودگی هوا و کودکان دارای اضافه وزن در جهت عکس حرکت میکند.
♦ تقریباً زندگی ۴۴ میلیون نفر در معرض خطر است که این رقم دربرگیرنده بیش از ۲۹ میلیون نفر در سن ۷۰ سالگی به علت بیماریهای غیرواگیردار و ۹ میلیون کودک زیر پنج سال آسیبپذیر به علتهای قابل پیشگیری مرگ است.
♦ بر اساس شاخصهای نیازهای اساسی، بیشتر نیازهای صدها میلیون نفر و در برخی موارد میلیاردها نفر در معرض خطر است. این رقم در حدود ۴۷۵ میلیون نفر یا شش درصد جمعیت جهان است که در سال ۲۰۳۰ همچنان در فقر شدید زندگی خواهند کرد.
♦ شاخص برابری جنسیتی تا سال ۲۰۳۰ در مسیر موفقیت کامل قرار نخواهد گرفت. در حال حاضر ۸۵۰ میلیون زن در معرض خشونت قرار میگیرند و تقریباً نیمی از زنان و دختران همچنان شاهد تبعیضهای جنسیتی هستند.
در پاسخ به این سوال که کدام کشورها در صورت ادامه روند با بزرگترین چالشها مواجه خواهند شد، همچنین دریافتیم که:
♦ در تعداد کمی از کشورها اکثریت مردم در هر مسالهای از توسعه عقب ماندهاند. اگرچه ترکیب آن در کشورها بر اساس شاخصها متفاوت است. طبق برخی از شاخصها در کشورهایی مانند نیجریه، هند، جمهوری دموکراتیک کنگو، پاکستان و چین اکثریت مردم از استانداردهای لازم برخوردار نیستند.
♦ مستقل از اندازه جمعیت، کشورهایی مانند جمهوری آفریقای مرکزی، چاد، سودان جنوبی و سومالی از اهداف مطلق در سال ۲۰۳۰ دور خواهند ماند.
♦ اهداف مطلق و نسبی در تمام کشورهای عضو OECD به طور کامل محقق نخواهد شد. هر کشوری ترکیب و عمق چالش مخصوص به خود را دارد.
این گزارش شامل پنج بخش است. بعد از بخش مقدمه، ما در بخش دوم به طور خلاصه به پیشینه پژوهشها میپردازیم. بخش سوم مربوط به روششناسی مقاله است. در بخش چهارم نتایج آورده شده است که میزان پیشرفت و شکاف در نتیجه هر موضوع را به طور معمول برآورد میکند. بخش پنجم تخمین میزند که کدام کشورها با بزرگترین چالشها در هر مساله مواجه خواهند شد و در پایان هم به بحث و نتیجهگیری میپردازد.
پیشینه تحقیق
بسیاری از مطالعات تطبیقی درباره اهداف توسعه پایدار کشورها در ابتدای دوره اهداف توسعه هزاره انجام گرفته است یا وضعیت اخیر آنها ارزیابی شده است. پژوهش دیگری ارزیابیهای پیشبینیشده از روندها را تا سال ۲۰۳۰ فراهم میکند. به عنوان مثال، نیکولای و همکارانش (۲۰۱۵)، مجموع مسیرهای جهانی را تا سال ۲۰۳۰ بر روی یک شاخص خاص بررسی میکنند. شاخص اخیر شبکه راهحلهای توسعه پایدار (SDSN) روند در سطح یک کشور برای یکسری از شاخصهای همراستا با اهداف توسعه پایدار را تجزیه و تحلیل میکند. اگرچه همه اینها مطابق با اهداف رسمی سازمان ملل نیستند.
برخی مطالعات بر جغرافیای خاصی تمرکز دارند. به عنوان مثال مکآرتور و همکارانش (۲۰۱۷) مسیرهای داخلی کانادا در تمام ۱۷ هدف توسعه پایدار، از جمله مجموعهای از مسیرهای فرعی را ارزیابی میکنند. کمیسیون اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد برای آسیا و اقیانوس آرام (۲۰۱۸) مجموع مسیرهای منطقهای را در نظر میگیرد.
سایر پژوهشها بر روی اولویتهای موضوعی خاص متمرکز شده است. به عنوان مثال، آزمایشگاه اقدام علیه فقر جهانی در سال ۲۰۱۸ مسیرهای در سطح کشوری را برای فقر شدید تا سال ۲۰۳۰ ارائه میدهد. یونیسف در سال ۲۰۱۸ پیشبینیها در سطح کشوری را تا سال ۲۰۳۰ برای تعدادی از شاخصهای مربوط به کودک محاسبه میکند. مکآرتور و همکارانش (۲۰۱۸) روند مرگومیر مادران و مرگومیر کودکان را بررسی میکنند که میتوانند تعداد تقریبی «زندگی در معرض خطر» در هر کشوری را تا سال ۲۰۳۰ تخمین بزنند.
مطالعه حاضر بر اساس تحقیقات قبلی اما به روشهای مختلفی صورت میگیرد. به عنوان مثال، در این مطالعه مستقیماً از نتایج آزمایشگاه اقدام علیه فقر جهانی در مورد فقر شدید استفاده شده است. این پژوهش همچنین از روش مکآرتور و راسموسن برای شناسایی اهداف قابل سنجش استفاده کرده است و روشهای مکآرتور و همکارانش را برای محاسبه «زندگی در معرض خطر» به کار برده است. روش به کار رفته در این مقاله روش «فاصله تا مرز» است که برای تخمین شکاف آغازین و نهایی هر کشور با اهداف توسعه پایدار استفاده میشود که به طور موازی با پژوهش ساکس و همکارانش توسعه یافت و با روشی مشابه اجرا میشود.
روششناسی
اولین خلاقیت ما در حوزه روششناسی این گزارش این است که مسیری را که مردمی که در مرکز سنجههای SDG (اهداف توسعه پایدار)قرار دارند تخمین میزنیم. مردمی که در سراسر دنیا و در تمام کشورهای دنیا قرار است تا سال ۲۰۳۰ به اهداف توسعه پایدار دست یابند. این تخمین صرفنظر از وضعیت توسعهای کشورها زده میشود و سپس برحسب تعداد نفر بیان میشود. به طوری که در نهایت تعداد افرادی که در هر حوزه از اهداف توسعهای پایدار در این ریسک قرار دارند که تا سال ۲۰۳۰ به آنچه SDG مشخص کرده دست نیابند به صورت عدد مطلق بیان میشوند. در طول مسیر نیز، سعی کردهایم از چارچوبی که سازمان ملل برای تعیین اهداف توسعهای و ساخت شاخصها در نظر گرفته است استفاده کنیم؛ البته هر کجا که کاربردی باشند.
روششناسی ما شامل پنج مرحله است. اول از همه، اهداف و شاخصهای مرتبط را مشخص میکنیم. در مرحله دوم ما اهداف را برحسب نوع آنها، طبقهبندی میکنیم. در مرحله سوم، مسیرهایی را که مردم جهان در آنها قرار دارند در سطح کشوری محاسبه میکنیم (اینکه مردم هر کشور در مسیر دستیابی به اهداف توسعهای پایدار که سازمان ملل در سال ۲۰۱۵ مشخص کرده و انتظار دارد تا سال ۲۰۳۰ محقق شوند، در کجای راه قرار دارند). در مرحله چهارم، نرخهای موفقیت و تعداد زندگیها و تعداد افرادی که در معرض ریسک عدم دستیابی به اهداف SDG قرار دارند تخمین زده میشود. در نهایت و در مرحله پنجم نیز، فاصله میانگین نقطه شروع هر کشور با مرز اهداف SDG و همچنین میانگین فاصلهای را که مردم هر کشور در حال حاضر تا مرز اهداف SDG دارند تخمین میزنیم (اینکه در سال ۲۰۱۵ که اهداف SDG مشخص شد، مردم هر کشور به طور میانگین چقدر راه تا دستیابی به آن اهداف داشتند و اینکه در حال حاضر مردم هر کشور به طور میانگین چقدر راه تا دستیابی به آن اهداف دارند). در ادامه هر کدام از مراحل بالا توضیح داده میشوند.
تعیین اهداف و اندیکاتورها
شکل ۱، ترتیب سوالاتی را که برای شناسایی اهداف به منظور تجزیهوتحلیل آنها مورد استفاده قرار گرفته است، نشان میدهد. این ترتیب، بر اساس منطق طبقهبندی که مکآرتور و راسموسن در سال ۲۰۱۷ ارائه کردهاند ساخته شده است که طبق آن، ۳۷ هدف که در سطح کشوری قابل ارزیابی هستند تعیین میشوند. از میان این ۳۷ هدف، ۳۰ مورد میتوانند برحسب تعداد افرادی که تحت تاثیر قرار میگیرند تعریف و بیان شوند. همانطور که پیش از این اشاره شد، این کار شامل پیامدهای زیستمحیطی تعریفشده برحسب جغرافیا یا معیارهای اجتماعی همچون ضریب جینی که برای بیان میزان نابرابری مورد استفاده قرار میگیرد نمیشود. بنابراین، برای مثال وقتی در مورد هدف ۷ صحبت میکنیم، به هدف ۷-۱ میپردازیم که روی سهمی از جمعیت که به برق دسترسی دارند متمرکز میشود اما به هدف ۷-۳ که به کارایی انرژی مربوط است نمیپردازیم. زیرا این هدف (هدف ۷-۳) کارایی انرژی را بدون اینکه جمعیت را وارد بحث کند مورد نظر قرار میدهد.
ما تلاش کردهایم که یک شاخص را به نمایندگی از هر مفهوم کلیدی که در ۳۰ هدف مختلف قرار دارند مشخص کنیم به طوری که هر کدام از این ۳۰ هدف حداقل یکی از این شاخصها را داشته باشد. البته در این مسیر هر زمان که شاخصهای رسمی منتشرشده از سوی سازمان ملل کاربردی و قابل استفاده باشند، ما از آنها بهره میبریم و دادههای مربوط به آنها را از پایگاه داده جهانی اندیکاتورهای اهداف توسعهای پایدار سازمان ملل استخراج میکنیم. همچنین ما از منابع دیگری از دادهها (زمانی که این دادهها بهروزتر باشند و ارتباط بیشتری با کار ما داشته باشند یا اینکه کشورهای بیشتری را پوشش دهند) برای تکمیل کار خود استفاده میکنیم. به علاوه از اندیکاتورهای غیررسمی نیز در ارتباط با پنج هدف استفاده میکنیم.
در کل، ما توانستهایم از میان اهدافی که سازمان ملل برای کشورها در نظر گرفته که تا سال ۲۰۳۰ به آنها دست یابند، ۱۸ هدف را بیابیم که دادههای در دسترسی برای حداقل ۱۰۰ کشور دارند (دادههایی که هیچکدامشان مربوط به سالهای قبل از ۲۰۰۰ میلادی نیستند). ما از ۲۵ سنجه برای ارزیابی این ۱۸ هدف بهره بردهایم. تعداد سنجهها به این دلیل از تعداد هدفها بیشتر است که بعضی از هدفها خودشان شامل چندین زیرهدف میشوند. برای مثال برای ارزیابی پیشرفت کشورها در یکی از اهداف که درباره شیوع بیماریهای واگیردار است، ما به اندیکاتورهایی برای ایدز، سل، مالاریا و… نیاز داریم.
ما همچنین سه هدف را در گزارش خود مورد بررسی قرار میدهیم که آنطور که سازمان ملل آنها را نوشته بود، قابل کمیسازی نبودند، اما متغیرهای جایگزینی برای آنها وجود دارند که ما از آنها بهره بردهایم و قابلیت کمی شدن دارند. هدف برابری جنسیتی در مدیریت، هدفی در مورد در معرض هوای کمکیفیت قرار گرفتن است و هدفی که در مورد خشونت، به ویژه قتل است. همه اینها در کنار هم، نمونهای از ۲۸ سنجه را برای ارزیابی ۲۱ هدف به دست میدهد.
طبقهبندی اهداف
همانطور که در شکل ۲ نشان داده شده است، ما اهداف را در دو بعد بخشبندی میکنیم. اول از همه ما میان مسائلی که در مورد «زندگی و مرگ» هستند (مانند مرگومیر کودکان و مرگومیر ناشی از بیماریهای غیرواگیر) و مسائلی که در مورد «نیازهای اساسی» ضروری برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه هستند (مانند تغذیه مناسب، دسترسی به سیستم آب و فاضلاب استاندارد، برابری جنسیتی در دسترسی به فرصتها) تمایز قائل میشویم. در مرحله دوم ما اهدافی را که به صورت مطلق تعریف میشوند (مانند پایان فقر شدید که با توجه به نرخ سرانه فقر محاسبه میشود) از اهدافی که به صورت نسبی تعریف میشوند (مثل کاهش مرگومیر ناشی از حوادث رانندگی به نصف) تفکیک میکنیم.
محاسبه مسیرها
ما مسیرهایی را که هر کشور در هر هدف در آن قرار دارد تا سال ۲۰۳۰ با توجه به شواهد و آمار برونیابی میکنیم (البته در یکی از موارد، یعنی هدف کاهش مرگومیر ناشی از حوادث رانندگی این برونیابی تا سال ۲۰۲۰ انجام میشود). برای اندیکاتورهای مربوط به مرگومیر و بیماریها، ما از نرخهای پیشرفت تناسبی استفاده میکنیم. برای فقر شدید نیز از مسیرهای ویژه هر کشور که از سوی آزمایشگاه جهانی داده (World Data Lab) در سال ۲۰۱۸ منتشر شده است بهره میبریم. برای تمام اندیکاتورهای دیگر نیز از نرخهای خطی و مطلق پیشرفت استفاده میکنیم. برای تعداد کمی از اندیکاتورها که دادههایشان سال به سال فراریت دارند (مانند نرخ قتل و نرخ تکمیل تحصیلات مقطع ابتدایی) از تجزیهوتحلیل ساده رگرسیون برای محاسبه یک روند خطی برای هر کشور استفاده میکنیم.
سپس مسیر مورد نیاز هر کشور را برای اینکه بتواند تا سال ۲۰۳۰ به اهداف مشخصشده دست یابد تعیین میکنیم و برای این کار از تخمینهایی که در سال ۲۰۱۸ در مورد نقطهای از مسیر که کشورها در آن قرار داشتهاند وجود دارد شروع میکنیم. برای اهدافی که به صورت مطلق بیان میشوند (مانند فقر شدید و مرگومیر کودکان) نیز از همین الگو بهره میبریم. برای اهدافی که به صورت نسبی بیان میشوند مانند مرگومیر ناشی از بیماریهای غیرواگیر و مرگومیر ناشی از حوادث رانندگی نیز اندیکاتورها را نسبت به وضعیت آنها در سال ۲۰۱۵ محاسبه میکنیم (در واقع فاصلهای را که این اندیکاتورها در سال ۲۰۱۸ از آنچه به عنوان هدف برای آنها در سال ۲۰۳۰ در نظر گرفته شده است دارند، نسبت به فاصلهای که این اندیکاتورها در سال ۲۰۱۵ نسبت به آنچه به عنوان هدف برای آنها در سال ۲۰۳۰ در نظر گرفته شده است داشتند، محاسبه میکنیم).
همانطور که قبل از این اشاره شد، ما گامهایی را برای فراهمسازی امکان ارزیابی از بعضی از اهداف SDG که کمیسازی آنها با توجه به آنچه سازمان ملل مقرر کرده مبهم است برمیداریم. به این صورت که مثلاً در مورد هدفی که درباره مرگومیر ناشی از حوادث رانندگی است، ما از معیار جایگزین (proxy benchmarks) برای هر کشور به این صورت که هدف را نصف کردن تعداد این مرگومیرها قرار دهیم، استفاده میکنیم (منظور از بنچمارک این است که وضعیت یک متغیر را نسبت به آنچه با عنوان استاندارد برای آن متغیر در نظر گرفته میشود مقایسه کنیم و ببینیم متغیر مورد نظر چقدر فاصله دارد تا به سطح استاندارد خود برسد).
برای هدف مربوط برابری جنسیتی، ما «مشارکت کامل و اثربخش و برابری در فرصتها» را تعریف کردهایم و همچنین به برابری جنسیتی در مدیریت عمومی پرداختهایم. برای هدف مربوط به مقابله با شیوع بیماریها نیز، هدف کاهش شیوع جهانی بیماریها را که WHO (سازمان بهداشت جهانی) برای هر کشور مدنظر قرار داده است (به این صورت که ایدز ۹۰ درصد کاهش یابد، سل ۸۰ درصد کاهش یابد، مالاریا ۹۰ درصد کاهش یابد و بیماریهای مربوط به مناطق گرمسیری نیز ۹۰ درصد کاهش یابد) به کار بستهایم و «مبارزه با هپاتیت» را به این صورت که شیوع هپاتیت تا سال ۲۰۳۰ باید ۵۰ درصد کاهش یابد تعریف کردهایم.
تخمین نرخهای موفقیت
شکل ۳، منطقی را که پشت تخمین تعداد زندگیها و افرادی که در معرض ریسک قرار دارند (که به اهداف تعیینشده از سوی سارمان ملل تا سال ۲۰۳۰ نرسند) وجود دارد، نشان میدهد. ما اول از همه مقادیر مربوط به موفقیتهای کشورها در مسیری را که سازمان ملل تا سال ۲۰۳۰ برای آنها ترسیم کرده است به تعداد افرادی که در هر کدام از سناریوهای موجود تحت تاثیر قرار میگیرند تبدیل میکنیم (در این راه از جمعیت مربوط به هر کشور استفاده میکنیم). برای مثال در مورد خشونت شرکای جنسی زنان علیه آنان، ما از تعداد زنان دارای سن ۱۵ سال به بالا به عنوان نسبتی از جمعیت زنانی که مورد خشونت شرکای جنسیشان قرار میگیرند استفاده میکنیم.
همچنین در مورد به اتمام رساندن تحصیلات ابتدایی، از دادههای مربوط به بچههای ۱۲ساله استفاده میکنیم. سپس تفاوت میان دو مسیر را (مسیری که سازمان ملل تبیین کرده و انتظار داشته که تا سال ۲۰۳۰ همه کشورها به پایان آن برسند و مسیری که کشورها اکنون در آن قرار دارند و بدون تغییر شرایط تا سال ۲۰۳۰ به آن خواهند رسید) برای اینکه بفهمیم در کل، چه تعداد زندگی و نیاز در ریسک اینکه تا سال ۲۰۳۰ به اهدافی که سازمان ملل محقق کرده است نرسند وجود دارد، محاسبه میکنیم.
در مورد مرگومیر و شیوع بیماریها، ما از تعداد تجمعی افرادی که از سال ۲۰۱۸ تا سال ۲۰۳۰ در ریسک پایان حیات یا ابتلا به بیماریها وجود دارند بهره میبریم. برای جلوگیری از محاسبه مضاعف تعداد افراد در مورد مسائل مربوط به نیازهای اساسی، فقط تعداد افرادی را که در سال ۲۰۳۰ نخواهند توانست به به اهداف تعیینشده در مورد نیازهای اساسی دست یابند، محاسبه میکنیم. برای محاسبه کل تعداد افرادی که در جهان نخواهند توانست به اهداف توسعه پایدار تا سال ۲۰۳۰ دست یابند، اعداد مربوط به هر کشور را که جهان پشت سر خود جا خواهد گذاشت با یکدیگر جمع میکنیم.
برای تخمین اینکه چه سهمی از اهداف، در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰، طبق مسیری که در آن هستند تحقق خواهند یافت (یا به عبارت دیگر برای تخمین نرخهای موفقیت بدین معنا که اگر کشورها همین مسیری را که امروز در آن قرار دارند تا سال ۲۰۳۰ ادامه دهند تا چه حد به اهدافی که سازمان ملل مشخص کرده میرسند) ما برای هر کشور، ۱۰۰ درصد موفقیت را به عنوان تفاوت میان دستاوردهای SDG و یک خطمبنای فرضی که در آن هیچ پیشرفتی از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ به سوی جلو صورت نمیگیرد، تعریف میکنیم. سپس تعداد زندگیهایی را که اگر کشورها به همین مسیری که اکنون در آن قرار دارند ادامه دهند، تا سال ۲۰۳۰ نجات خواهند یافت (یا تعداد زندگیهایی را که اگر کشورها به همین مسیری که اکنون در آن قرار دارند ادامه دهند، تا سال ۲۰۳۰ تحت تاثیر قرار خواهند گرفت) تخمین میزنیم.
بنابراین نرخ زندگیهایی که تا سال ۲۰۳۰ به اهداف تعیینشده سازمان ملل باید برسند، نسبت به زندگیهایی که طبق مسیر کنونی کشورها به اهداف تعیینشده خواهند رسید، برحسب درصد محاسبه میشود. پس برای مثال خروجی صفردرصدی (zero percent outcome) برای مرگومیر کودکان به این معناست که کشورهایی که نرخ مرگومیر کودکان در آنها بیشتر از استاندارد SDG است (۲۵ مرگ به ازای هر هزار تولد)، از سال ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ هیچ تغییری را در نرخ مرگومیر کودکان مشاهده نخواهند کرد و با توجه به اینکه جمعیت در حال رشد است نیز، تعداد مطلق مرگومیر کودکان در آنها افزایش خواهد یافت. از طرفی خروجی ۱۰۰درصدی بدین معناست که همه زندگیها با توجه به اهداف SDG سازمان ملل نجات یافتهاند و در واقع کشورهایی که مثلاً نرخ مرگیومیر کودکان در آنها بیشتر از نرخ مرگومیر استاندارد است، در سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ توانستهاند به نرخ استاندارد تعیینشده از سوی سازمان ملل دست یابند یا حتی به وضعیت بهتری نسبت به آنچه در SDG تعیینشده است برسند. همچنین خروجی ۵۰درصدی در مورد مرگومیر کودکان به این معناست که کشوری که خروجی ۵۰درصدی برای نرخ مرگومیر کودکان دارد توانسته است طی دوره ۲۰۱۵ تا ۲۰۳۰ به نیمی از هدفی که سازمان ملل تعیین کرده است برسد.
چالشها
در این گزارش شاخصهای مورد بررسی از دو دریچه متفاوت ارزیابی میشود: سهم جمعیت مرتبط جهان که در مسیر دستیابی به هر هدف قرار دارند (یا جمعیتی که از بقیه جهان جا خواهند ماند) و تعداد مطلق زندگی یا نیازهای مردم که در هر موضوع در معرض خطر قرار میگیرد.
در حال حاضر جهان برای دستیابی به اهداف در هر موضوع چقدر موفق بوده است؟
شکل ۴ نشاندهنده نسبت موفقیت نهایی شاخص مرگ و زندگی (در روند کنونی) در مقایسه با خط اصلی فرضی (حالتی که در آن هیچ پیشرفتی از سال ۲۰۱۵ صورت نگرفته باشد) است. به طور خاص، تنها یک شاخص (مرگ کودکان زیر پنج سال) در حال حاضر در مسیر حفظ زندگی بیش از نیمی از جمعیت مرتبط قرار دارد به طوری که در حال حاضر ۶۶ درصد از پیشرفت انباشته مورد نیاز موفقیت SDG را کسب کرده است. در همین حال، مرگومیر مادران و مرگومیر ناشی از بیماریهای غیرعفونی (NCD) تنها یکسوم از مسیر اهداف مرتبط را طی کرده است. خودکشی، قتل و مرگهای ناشی از حوادث رانندگی همگی کمتر از ۱۵ درصد مسیر تحقق اهداف را طی کردهاند.
در خصوص شاخص نیازهای اساسی، شکل ۵ سهم هر جمعیت مرتبط را در روند کنونی در مورد محقق ساختن اهداف ۲۰۳۰ نشان میدهد. در این شکل چهار شاخص مورد بررسی دستکم نیمی از مسیر تحقق اهداف جهانی را طی کردهاند: هپاتیت ب، مالاریا، برق و فقر درآمدی مطلق. ۹ هدف نیز تقریباً یکچهارم تا نیمی از نیازهای مردم جهان را محقق ساختهاند: دسترسی به آب، عفونتهای ایدز، بازماندن کودکان از رشد، تحصیلات ابتدایی، ثبت تولد، دسترسی به بهداشت و درمان، مرگومیر کودکان، دسترسی به برنامههای تنظیم خانواده و عفونتهای ناشی از سل. با وجود این، چهار شاخص نیز در مسیر جای گذاشتن اکثریت جمعیت مرتبط هستند: سوءتغذیه، تحصیلات مقدماتی، نابرابری جنسیتی در جایگاههای دولتی و خشونت علیه زنان. دو شاخص دیگر (آلودگی هوا و اضافهوزن کودکان) نیز برای جمعیت مرتبط مسیری صعودی را در دوره زمانی فعلی در پیش گرفتهاند. البته نتایج بهدستآمده در خصوص اضافهوزن کودکان بسیار نگرانکننده است که این موضوع ناشی از بدترشدن نرخ در تقریباً تمامی کشورهایی است که با جمعیت رو به رشد تعداد کودکان مواجهاند. این دو نمودار نشاندهنده درجه موفقیت کلی متناسب با هر مساله در صورت ادامه روندهای معمول است. حال میتوان عواقب انسانی این روندهای مشابه را نیز برآورد کرد. نمودار ۶ معیار چشمگیرتری را نمایش میدهد: جانهای در معرض خطر. با نگاهی به سال ۲۰۱۸، این گزارش برآورد میکند که تفاوت میان موفقیت SDG و روندهای کنونی، تا سال ۲۰۳۰ موجب مرگ ۴۴ میلیون نفر دیگر خواهد شد. این رقم شامل مرگ ۳ /۲۹ میلیون فرد زیر ۸۰ سال به دلیل بیماریهای غیرعفونی، ۵ /۱ میلیون مرگ ناشی از خودکشی، ۳ /۱ میلیون مرگ مادران و ۱ /۱ میلیون مرگ ناشی از تصادفات رانندگی خواهد بود.
شکل ۷ نشاندهنده برآوردی از تعدادی از نیازهای اولیه مردم است که در سال ۲۰۱۸ در معرض خطر قرار دارد. برای اکثر این شاخصها، تنها نتایج سال نهایی در نظر گرفته شده است. باید به این نکته توجه داشت که این ارقام میان شاخصهای مختلف لزوماً قابل مقایسه نیستند. برخی سنجهها نظیر فقر مطلق یا دسترسی به آب به نسبت کل جمعیت جهان اندازهگیری شدهاند که پیشبینی میشود تا سال ۲۰۳۰ به ۶ /۸ میلیارد نفر برسد. برخی سنجههای دیگر نظیر کودکان زیر ۱۲ سالی که نمیتوانند به مدرسه بروند به نسبت گروه سنی خود (که در این مورد ۱۳۴ میلیون نفر تا سال ۲۰۳۰ برآورد شده است) سنجیده میشوند.
هر شاخص همچنین بعد متفاوتی از نیازهای اولیه را نشان میدهد. برای بیماریهای عفونی، این گزارش مجموع تعداد عفونتهای جدید را برآورد میکند. برای مثال، مالاریا با وجود مراقبتهای بهداشتی مناسب قابل درمان است و هر فرد میتواند موارد تکراری را در یک دوره SDG داشته باشد. گزارش بروکینگز حدود ۶۳۰ میلیون از چنین مواردی را از سال ۲۰۱۸ تا ۲۰۳۰ تخمین زده است که میزان تفاوت روند فعلی و اهداف SDG را نشان میدهد. از سوی دیگر، HIV نیز قابل پیشگیری است اما هنوز به طور کامل قابل درمان نیست و عفونت آن دائمی خواهد بود. بر اساس این گزارش ۱۰ میلیون نفر تا سال ۲۰۳۰ در معرض عفونتهای جدید HIV قرار میگیرند. در این زمینه نتایج نمودار ۷ بسیار آموزنده است. ردیف اول نشان میدهد نزدیک به ۲ /۴ میلیارد نفر از نظر کیفیت هوا از جهان عقب ماندهاند. این تعداد حاصل هدف «کاهش به نصف» بوده که به عنوان شاخص پیشرفت در نظر گرفته شده است. بر این اساس با وجود حفظ شرایط فعلی، تنها نیمی از ۲ /۸ میلیارد نفر جمعیت جهان در شرایطی بالاتر از استانداردهای کیفیت هوای WHO در سال ۲۰۳۰ زندگی خواهند کرد. این در حالی است که سازمان بهداشت جهانی دارای استانداردهای ضعیفتری نسبت به اهداف توسعه پایدار است. حتی تحت ضعیفترین این استانداردها نیز، تا سال ۲۰۳۰ حدود ۴ /۵ میلیارد نفر در هوای آلوده زندگی میکنند. صرفنظر از اینکه کدام آستانه به کار گرفته شود، کاملاً واضح است که کیفیت هوا به عنوان یکی از مهمترین چالشهای SDG جهانی نام خود را مطرح کرده است.
گزارش بروکینگز برابری جنسیتی در جایگاههای مدیریت دولتی را به عنوان یکی از مصادیق تبعیض جنسیتی تفسیر میکند. به منظور درک تصویری بهتر از این منطق، کشوری با جمعیتی ۱۰۰ میلیون نفری را در نظر بگیرید که نیمی از جمعیت آن را مردان و نیمی دیگر را زنان تشکیل میدهند. اگر تنها ۲۰ درصد از مدیران سیاسی کشور زن باشند، این بدان معناست که ۶۰ درصد دختران و زنان جامعه دسترسی برابری به جایگاههای مدیریت در جامعه ندارند. در این صورت برآورد میشود که ۳۰ میلیون نفر از زنان و دختران کشور از مسیر توسعه جا ماندهاند. با تجمیع این روش در کشورهای مختلف، و در حالتی که شرایط فعلی ادامه داشته باشد، نزدیک به دو میلیارد دختر و زن در سراسر جهان در سال ۲۰۳۰ از مابقی دنیا جا خواهند ماند، که این رقم در حدود نیمی از جمعیت دختران و زنان جهان خواهد بود. برای شفافیت بیشتر، باید طبیعت خام این سنجش نابرابری را نیز در نظر گرفت به ویژه در حالی که حضور زنان در مناصب دولتی هنوز به نوعی تبعیض جنسیتی به حساب میآید. با وجود این، تعداد بسیار زیادی از زنان و دختران در بسیاری از کشورهای دنیا در دستیابی به جایگاههای مدیریتی اجتماع با تبعیض مواجه میشوند.
در مورد سنجههای جنسیتی دیگر، این گزارش برآورد کرده است تا سال ۲۰۳۰ نزدیک به ۸۵۰ میلیون زن زیر ۱۵ سال هنوز در معرض خشونت فیزیکی یا جنسی از سوی والدین خود قرار خواهند داشت. جهان هنوز به حذف این آفت اجتماعی نزدیک هم نشده است. بر اساس گزارش بروکینگز بیش از ۴۴۰ میلیون زن ۱۵ تا ۴۹ساله نخواهند توانست نیازهای تنظیم خانواده خود را محقق سازند.
در میان دیگر شاخصهای نیازهای اولیه، دسترسی به بهداشت و درمان به عنوان یک چالش بزرگ SDG مطرح شده به طوری که نزدیک به دو میلیارد نفر با ادامه روند فعلی در سال ۲۰۳۰ با کمبود دسترسی مواجه خواهند بود. دسترسی به آب آشامیدنی و برق نیز هنوز راه زیادی تا رسیدن به هدف پوشش صددرصدی دارد. دستکم ۵۷۰ میلیون نفر در سراسر دنیا در هر کدام از این سنجهها تا سال ۲۰۳۰ با کمبود دسترسی مواجه خواهند بود. فقر درآمدی مطلق، مقصود اصلی SDG، در مسیر کاهش و رسیدن به تنها ۴۷۵ میلیون نفر تا سال ۲۰۳۰ قرار دارد. این موضوع نشاندهنده افتی چشمگیر در مقایسه با ۶۵۰ میلیون نفری است که در اواسط سال ۲۰۱۸ در فقر مطلق قرار دارند اما هنوز از هدف حذف کل فقرا بسیار دور است.
شکل ۷ بر مساله مهم فقر غذایی نیز تاکید میکند. در سال ۲۰۳۰ بیش از ۶۶۰ میلیون نفر در مسیر سوءتغذیه قرار گرفته، بیش از ۱۰۰ میلیون کودک زیر پنج سال (۱۵ درصد از کل کودکان زیر ۱۵ سال دنیا) از رشد بازمانده و ۴۰ میلیون کودک دیگر (شش درصد) با مشکل عدم رشد قدی مواجه خواهند بود. در همین زمان، ۹۰ میلیون کودک دو تا چهار سال (معادل ۲۲ درصد کل کودکان این محدوده سنی) با اضافهوزن درگیرند. با نگاهی متمرکز بر سنجههای آموزشی، ۴۶ میلیون کودک چهارساله (حدود یکسوم کل کودکان چهارساله) از تحصیلات مقدماتی و پیشدبستانی باز خواهند ماند. اما در همه موارد اوضاع به این اندازه تیره و تار نیست، این گزارش تاکید میکند ۹۵ درصد کودکان ۱۲ساله در سال ۲۰۳۰ تحصیلات ابتدایی خود را به پایان خواهند رساند که البته هنوز شش میلیون دیگر از این کودکان قادر به تکمیل تحصیلات ابتدایی خود در همان سال نخواهند بود.
کدام کشورها با بزرگترین چالشها مواجهاند؟
چالشهایی که به صورت کمی در بخش قبلی معرفی شدند همگی مشکلاتی بودند که مردم خاص در مکانهای خاص با آن مواجه بودند. بنابراین شاید این پرسش به وجود بیاید که در کدام کشورها این کمبودها در محقق ساختن اهداف SDG بزرگتر بوده است. منطقی که در تمرکز روی کشورها وجود دارد رتبهبندی یا گرفتن انگشت اتهام به سمت آنها نیست. بلکه برعکس این گزارش به دنبال کشورهایی است که توانستهاند پیشرفتهایی را در بیشتر زمینهها به وجود بیاورند. برخی کشورها دوره زمانی SDG را با چالشهای داخلی عمیقی آغاز کرده و فاصله بسیار زیادی برای محقق ساختن اهداف توسعه پایدار دارند. در این موارد، هدف گزارش بروکینگز تنها پیشنهاد ارزیابی اهدافی که با چالش مواجه شده و کمک برای حل این چالشهاست. دو مسیر برای چالشهای سطح کشوری در نظر گرفته شده است. مسیر نخست پرسیدن این سوال است که کدام کشورها بزرگترین سهم را در چالشهای کلی جهان به خود اختصاص دادهاند. مسیر دوم این است که کدام کشورها، مستقل از جمعیت، با بزرگترین چالشهای داخلی مواجهاند.
کشورهایی که بزرگترین سهم را در چالشهای جهانی در هر مساله به خود اختصاص دادهاند.
شکلهای ۸ و ۹ کشورهایی را نشان میدهد که در آنها شمار زندگی و نیازهای اولیه افرادی که در معرض خطر قرار گرفته برای اهداف نسبی و مطلق متراکمتر بوده است. ارزش عددی هر خانه نشاندهنده سهم هر کشور از کمبود جهانی است. برای مثال، خانه اول (بالا سمت راست) نشان میدهد که در صورت حفظ شرایط فعلی، در سال ۲۰۳۰ نیجریه سهمی ۲۵درصدی در کل افراد حاضر در فقر مطلق خواهد داشت. این جدول تنها کشورهایی را شامل میشود که دستکم در میزان سقوط در یکی از شاخصها از نظر تعداد افراد تحت تاثیر در میان پنج کشور ضعیف قرار داشته باشند. در این جدول تنها ارقام بالاتر از یک درصد فهرست شده است. خانههایی که با قرمز نشان داده شده نیز نمایانگر پنج تراکم برتر در شاخص مربوطه است.
شکلهای ۸ و ۹ کشورهای متعددی را نشان میدهد (معمولاً بین ۵ تا ۱۰ کشور) که در مجموع حداقل نیمی از جمعیت جهان را در هر شاخص پشت سر گذاشتهاند. با وجود این، در شاخصهای مختلف کشورها یکسان نیستند. برزیل، چین و فیلیپین کشورهایی هستند که بیشترین تراکم زندگیهای در معرض خطر را از نظر مرگ ناشی از تصادفات رانندگی تا سال ۲۰۲۰ به خود اختصاص دادهاند. ایالات متحده، هند، اندونزی و چین نیز باید در خصوص اضافهوزن کودکان (ستون سوم) اقداماتی جدی در پیش بگیرند. در خصوص نیاز آموزشهای ابتدایی نیز کشورهایی چون اتیوپی، موزامبیک، پاکستان، سودان و اوگاندا باید تمرکز بیشتری برای حل این چالش جهانی از خود نشان دهند.
کشورهایی با بزرگترین چالشها در هر موضوع
به منظور مقایسه، شکل ۱۰ چالشهای نسبی و مطلق کشورهای OECD را در سراسر شاخصها نشان میدهد. در محور سمت چپ کشورها فاصله کمی تا مرز دارند اما پیشرفت آنها آهسته است. هرچند تجزیه و تحلیل مختص هر کشور نیازمند موشکافی نتایج است اما این نمودار نشاندهنده چالشهای مشترکی است که مردم هر کشور پشت سر گذاشتهاند. این نمودار در واقع با یافتههای قبلی سازگاری دارد. برای مثال در کانادا شاخصهایی مانند دسترسی به آب آشامیدنی و بهداشت همچنان با کمبود دسترسی جهانی مواجه بوده است. نابرابریها و محرومیتها میان گروههای منتخب نیز در بسیاری از کشورهای OECD ساختاری بوده که دقیقاً نشاندهنده وضعیتی است که باید راهحلی برای رسیدن به هدف «هیچ کسی نباید پشت سر بماند» پیدا شود.
محور سمت راست در شکل ۱۰ نشاندهنده تنوع چشمگیر در OECD است. اغلب این کشورها در حال حاضر در مسیر رسیدن به اهداف نسبی قرار دارند اگرچه به نظر میرسد اکثر کشورها رشد بیشتری را در این زمینهها به نسبت اهداف مطلق ایجاد کردهاند. به طور ویژه، تفاوت میان مسافت طیشده میان اقتصادهای کمدرآمد و پیشرفته در خصوص اهداف نسبی بسیار کمتر از اهداف مطلق است. همانطور که پیشتر نیز در محدوده وسیعی از شاخصهای اهداف توسعه پایدار مشاهده شده، رابطه میان نقاط آغازی و نرخهای پیشرفت متعاقب آن، نظاممند نبوده است. بنابراین قرار گرفتن برخی کشورهای کمدرآمد در مسیر اصلاح بسیار ارزشمند است. برای مثال گینه بیسائو فاصله بسیار زیادی تا رسیدن به اهداف مطلق دارد، اما سرعت این کشور در پوشش دادن تقریباً نیمی از فاصله متوسط اهداف نسبی بسیار خوب بوده است. در میان کشورهای OECD نیز کشورهایی در تحقق اهداف نسبی عملکردی متوسط داشتهاند که از میان آنها میتوان به ایالات متحده اشاره کرد.
به بیان دیگر، هیچ کشوری در جهان به طور کامل در مسیر تمامی اهداف توسعه پایدار (چه مطلق و چه نسبی) قرار نگرفته و همین موضوع باید توجه را به شکافهای ملی در مردمی که از اهداف توسعه عقب ماندهاند جلب کند. نکته کلیدی این است که درک صحیح از اینکه کدام کشورها در رسیدن به کدام اهداف با تاخیر مواجهاند و اینکه چه میزان از مردم جا ماندهاند، برای جامعه جهانی به منظور اولویت بخشیدن به اقداماتش بسیار حیاتی است. برای مثال، چین اگرچه در کاهش فقر مطلق خوب عمل کرده اما اگر در مسیر کنونی خود تغییری ایجاد نکند تا سال ۲۰۳۰ بیشترین افراد در معرض خودکشی را خواهد داشت. کشورهای بزرگ بیتردید دارای کمبودهایی خواهند بود اما کشورهای کوچک بیشترین فاصله را برای رسیدن به اهداف پیش رو دارند. پیشرفت باید در هر دو جبهه صورت گیرد تا مردم بیشتری در مسیر توسعه با جهان همگام شوند.
نتیجهگیری
جهان هنوز در مسیر کامل رسیدن به اهداف توسعه پایدار قرار نگرفته است. با سنجش مسیرهای بیش از دهها شاخص، این گزارش برآورد میکند که چندین میلیون نفر، و در برخی موارد میلیاردها نفر از مردم تا سال ۲۰۳۰ از بقیه جهان جا خواهند ماند. مثبتترین یافته این پژوهش این است که جهان در مسیر تحقق بیش از نیمی از فاصله اهداف SDG در پنج شاخص (مرگومیر کودکان، هپاتیت ب، مالاریا، دسترسی به برق و فقر مطلق) قرار گرفته است. در سوی دیگر این طیف چالشهایی نظیر آلودگی هوا و اضافهوزن کودکان معضلاتی جهانی بوده و روزبهروز در حال وخیمتر شدن است.
بر اساس این گزارش در حال حاضر زندگی ۴۴ میلیون نفر در معرض خطر قرار دارد که این رقم در واقع تفاوت تداوم شرایط فعلی با حالتی است که اهداف توسعه پایدار با موفقیت پشت سر گذاشته شود. ۶۶ درصد از زندگیهای در معرض خطر با بیماریهای غیرعفونی در ارتباط بوده که این مساله اهمیت جامعیت این هدف را در چارچوب SDG بیش از پیش نشان میدهد. ۲۰ درصد از این افراد (۹ میلیون نفر) را کودکان زیر پنج سال تشکیل میدهند. با وجود این، جهان پیشرفت کمی در برطرف ساختن معضلاتی چون خودکشی، قتل و مرگ ناشی از تصادف داشته است.
در خصوص نیازهای اساسی، جهان در مسیر جا گذاشتن میلیاردها نفر در سه هدف در سال ۲۰۳۰ قرار گرفته است: آلودگی هوا، نیازهای بهداشتی و برابری جنسیتی در جایگاههای رهبری دولتی که مورد آخر به عنوان نمونهای از تبعیض جنسیتی در نظر گرفته شده است. ۸۵۰ میلیون زن هنوز قربانی خشونتهای جنسی هستند و چندصد میلیون نفر همچنان با سوءتغذیه، مالاریا، فقر مطلق و کمبود دسترسی به آب آشامیدنی، برق یا خدمات برنامهریزی خانواده دست و پنجه نرم میکنند.
اکثریت افرادی که از بقیه جهان جا ماندهاند، اغلب در چند کشور متراکم شدهاند. در مورد ۱۶ شاخص، پنج کشور بیش از نیمی از جمعیت تحت تاثیر را به خود اختصاص دادند. در خصوص اهداف مطلق، نیجریه در اکثر اهداف در میان پنج کشور قرار دارد و پس از آن هند، کره شمالی و پاکستان نیز عملکردهای ضعیفی از خود به جای گذاشتهاند. این کشورهای کمدرآمد یا با درآمد متوسط رو به پایین هم پرجمعیت بوده و هم با چالشهای چشمگیری مواجه بودهاند. با وجود این بسیاری از کشورهای دیگر نظیر برزیل، چین و حتی ایالات متحده نیز دستکم در یکی از شاخصها در فهرست پنج کشور ضعیف قرار دارند.
نتایج این گزارش نشان میدهد که کشورهای OECD در تحقق اهداف مطلق SDG بهتر از سایر کشورها عمل کردهاند اما در برخی مسائل پیشرفت بسیار کندی داشتهاند. هنوز هیچ کشوری نتوانسته کل مسیر اهداف توسعه پایدار را با موفقیت پشت سر بگذارد بنابراین پیشرفت سریعتری برای تمام کشورها با هر سطح درآمد، جمعیت و منطقهای نیاز خواهد بود.
پژوهشهای بعدی میتواند بر پایه نتایج این تحقیق بنا نهاده شده و با جزئیات دقیقتری به ارزیابی مسیرهای هر شاخص درون کشورهای مختلف به تفکیک موقعیت جغرافیایی و جمعیتی بپردازد. از سوی دیگر بررسی ابعاد دیگر SDG که در این پژوهش به آن پرداخته نشده نیز خالی از لطف نخواهد بود. در نهایت باید بر این نکته تاکید کرد این پژوهش در واقع پیشبینی نتایج و دستاوردهای SDG نیست. نتایج ذکرشده تنها برآوردی از مسیرها و مشکلاتی است که SDG سعی در حل آن دارد. این پژوهش با بررسی چالشها در واقع راه را برای بحث در خصوص بهترین راهحل برای برطرف ساختن موانع باز میگذارد تا سیاستگذاران و تصمیمگیرندگان بر این اساس راهبردهای خود را برای موفقیت پیشنهاد دهند.